پایان 20 ماهگی
دختر قشنگم روزها،ساعتها و دقیقه های عمرم با تو شیرین و شیرینتر میشه
عشق مامان خیلی دوست داری تو کارهای خونه کمک کنی فدات بشم هر کاری هم که بهت میگم میگی؛ چشم
موقع غذا خوردن قاشق و چنگال و ... را میذاری رو سفره / علاقه زیادی به سبزی پاک کردن داری!
از کثیفی خیلی بدت میاد وقتی غذات رو خوردی زود میری طرف دستشوری و میگی دستام بشور
همیشه اشغال رو میندازی سطل زباله بعد برای خودت دست میزنی و میگی افرین
وقتی بابا جون مصطفی بعد از ٢٠ روز میاد خونه خیلی خسته ست و اون وقته که خودت رو براش لوس میکنی و میری بابا را ماساز میدی و میگی اخیش
نفس مامان خوشپوش ترین دختر دنیاست فدای اون تیپ قشنگت
روزی ٤/ ٥ بار میری جلوی میز کامپیوتر و میگی کامپیتر معین من هم وب محمد معین را باز میکنم و با هم میشینیم عکسهای معین طلا رو نگاه میکنیم ( دلمون برای اجی مهسا و معین خیلی تنگ شده)
گل من ٢ هفته ای میشه که پوشکت نمیکنم (از صبح تا شب) اخه خیلی اذیت بودی و همیشه پوشکت را در میاوردی من هم تصمیم گرفتم که فقط شب پوشکت کنم و روزا ازاد باشی ولی جونم برات بگه که خیلی خسته شدم چون کارم شده صبح تا شب WC بردن جیگر طلا
خانمی خیلی احساس بزرگی و مستقل بودن میکنی وقتی میخوام ببرمت wc میگی نیا خودم / لباسها و کفشاتم خودت میخوای بپوشی الهی مامان به قربونت عروسکم
وقتی میریم پارک بچه ها را که دیدی میگی دوستام و میری پیششون و دست میدی میگی سلام بعد زود بغلشون میکنی و میخوای بوسشون کنی
امید زندگیم، بعضی وقتا پر یا پلاستیک میذاری تو سر خاله جونیا یا خودت بعد دور میخوری و میرقصی و تولد تولد تولدت مبارک مبارک میخونی بعد میگیري ؛شمع نیست فوت نیست
وقتی دارم از شیره ی جانم بهت میدم دستات را میذاری دور کمرم یعنی بغلم کردی و میخوای بوسم کنی و پشت سر هم میگی مامان جون مامان جون قربونت برم که اینجوری خودتو برام لوس میکنی هستی من
یه روز مامان جون حنا درست کرد و دستات را زد ولی انگار دوست نداشتی و میخواستی پاکشون کنی