روزی پر از شادی
سلاممممم به دختر مثل آفتابم
دیروز با مامان جونو خاله ها رفتیم کنار رودخونه دز (کت)خیلی بهمون خوش گذشت،تو اولش از اب میترسیدی ولی بعدش کلی با،بابا مصطفی شنا کردی
همش با لیوان اب میریختی تو سرمامان جون پروانه و خاله ها بعد کلی بهشون میخندیدی
من به دستو صورتت کرم ضدآفتاب میزدم ولی تو خوشت نمیومد و میرفتی پاکش میکردی
خلاصه که کلی بهمون خوشگذشتو کلی هممون شنا کردیم
عکسارو بعد میذارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی