روزایـــــــــ قشنــــــــگ محــــیا خانم
سلــــــــــام به همگی چطورین؟ خوبین؟این روزا با دخملـــــــا یا پسملـــــاتون سرو کله میزنید یا باهاشون میسازین؟
این روزا محیــــا صبح که از خواب پــامیشه اول میاد تو بغلم ومیگه سلــــــام مامان صبح بخیر (با یه خنده ی قشنگ و دلربا)خیلی دوست دارم بعد میگه: بزن برنامه کودک، بعد ازمیـل صبونه(4 یا 5 لقمه)دوچرخه سواری میکنه وبعد کتاب و دفترش رو میاره و نقاشی میکنه و آیـــــه های کتابش رو میخونه بعد ناهار هم لــالـــا تا عصر. روزهای فـرد که کلاس نداره با هم میریم بیرون بعضی وقتها که خونه باشیم بازی میکنه.محیا جون خیلی با عروسکاش بازی میکنه یعنی بازی کردنش شکل قشنگتری گرفته خیلی دکتر بازی و فروشندگی رو دوست داره محیا جــون روزی دوبار مسواک میزنه. شب موقع خواب خودش میگه جیش، بوس،لــالــا.قربونش برم وقتی کار اشتباهی انجام میده میگه ببخشید معذرت میخوام اشتباهی بود(فدای تو)از وقتی که بابا مصطفی کارش رو عوض کرده خیلی بیشتر از قبل وابسته اون شده.تو روز چند بار گوشیم رو بر میداره میگه این شماره ی باباس میخوام باهاش حرف بزنم؟ وقتی باباش میخواد بره بیرون میگه نرو الان من و مامان تنها میمونیم .قبل از اومدن باباش از سرکار میگه برو واسه همسرت آرایش کن اگه بگم حوصله ندارم میگه آرایــــش کن الان بابا میگه WoOoOoOoOoOoWچقد خوشکل شدی!محیا واسه خودش خانمــــــی شده و به قول عمه جونش عمرو عاصـــی شده (از بس که باهوش و زرنگه)