محیامحیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

دخترم شیرین تر از عسل

برای تو مینویسم...

1392/7/6 14:58
479 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم

ماشالا به جونت که از صبح تا شب راه میری و شیطونی و شیرین زبونی میکنی. نمیدونین چه جیگری شده این دخملی ما

از اول مهر تا امروز هر شب بین ساعت ٩ تا ٩:٣٠ میخوابی و صبحا ساعت ٧ بیدار میشی ،بلند هم که شدی میری پیش مامان جون و میگی بیدار شو دیگگگگهههههه صبونه بخولیم و شادونه ببینیم (قربونت برم از الان داری خودت رو برا رفتن به مدرسه و دانشگاه اماده میکنی)هههههههه

امروز که از خواب بیدار شدی دست و صورتت رو مثل همیشه شستم بعد رفتم حوله بیارم  خشک کنی که دیدم مامان جون داره قربون صدقت میره گفتم چی شده گفت دستاش که خیس بوده کشیده به پاش یعنی مسح پا کشیده (اون لحظه که میخوام درست قورتت بدم )

چند وقت پیش که داشتیم با هم کتاب میخوندیم بهت گفتم که ما آدم هستیم اما اسب و شیر وببر حیوان هستن دو روز بعد که بابا جون از سر کار برگشت بهت گفتم ما یک خانواده هستیم اما گل من محیا جون گفتی ما آدم هستیم خیلی خوشحال شدم که توی ذهنت مونده بود( ممنون از دوست خوبم مامان مبینا جون) (افرین به دختر باهوشم) هووورررااااا  ،میگم خرگوش چی میخوره میگی: هویچ،میگم خرسی چی میخوره میگی:عسل

خاله پری ازت میپرسه محیا چیه میگی :  شیرینه،عسله 

دختر گلم ، اشکال هندسی مربع، دایره و مثلث رو یاد گرفتی

تازگی هم وقتی نقاشی میکشی برام توصیفش میکنی، میگی مامان جون ماشین ، گل ویه دایره کج و کوله میکشی میگی توپ کشیدم ،یه هشت هم میکشی میگی مثلث کشیدم، بعضی وقتها هم میگی نوشتم بابا، فدای اون دستای کوچیکت نفس مامان

بابا مصطفی که زنگ میزنه موقع حرف زدن بهش میگی دوس دارم بابا جون

طلای مامان حرف زدنت خیلی خوب شده ،بیشتر از سن میفهمی و حرف میزنی(فدای دختر باهوش خودم برم من)

چادرت رو سر میکنی و میگی برم حرم ،نماز بخونم (اییییییییی جوووووووننممممممممم)

یه کوچولو هم قلدر شدی و با زور حرفت رو به کرسی میشونی 

خیلی میخوامت عزیزم

دوستت دارم یه عالمه هر چی بگم بازم کمه

 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (18)

مامان دنی گلی
14 مهر 92 12:59
آفرین به دخملی سحر خیز ولی این وسط مامانی اذیت میشه.

دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم میبوسمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت ماچچچچچچچچچچچچچچچچچچچ


اخخخخخخخخخخ گفتی گلم!!!!!
مامان دنی گلی
15 مهر 92 17:00
دخملی روزکودک بر شما مبارک
مامان مهساجون و معین جون
16 مهر 92 17:22
´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶ ´´´´´´´¶¶´´´´´آپ کردم ´´´´´´¶¶ ´´´´´¶¶´´´´´´ بدو بیا ´´´´´´´´¶¶ ´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶ ´´¶¶´´´راستی نظر یادت نره هااااااا´´´´¶¶ ´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶´¶ ´¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶´´´´´´´´´´´´´¶ ´¶´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´´´´´´´¶ ´¶´´´´´´´´´´´´¶¶´¶´´´´´´´´´´´¶´´´¶ ´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶´´´´¶ ´¶´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶´´¶´´´´¶ ´´¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶´¶´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´¶ ´´¶¶´´´´´´´¶´´´´´¶´´´´¶¶¶¶¶¶´´´¶¶ ´´´¶¶´´´´´´¶´´´´¶´´´´¶¶¶¶´´´´´¶ ´´´´¶´´´´´´¶´´´¶´´´´´¶´´´´´´´¶ ´´´´¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´´¶´´¶¶ ´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´´¶ ´´´´´¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´´¶ ´´´´´´´´¶¶¶´´´´´¶¶´´´´´´´¶¶ ´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶¶¶¶¶¶´ ´´´´´´´´´´¶¶´´´´´´¶¶´¶ ´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´¶´¶¶ ´´´´´´´´´¶´´¶¶´´´´´¶´´´¶ ´´´´¶¶¶¶¶¶´¶´´´´´´´¶´´¶´ ´´¶¶´´´¶¶¶¶´¶´´´´´´¶´´´¶¶¶¶¶¶¶ ´´¶¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´¶´¶¶´´´´´¶¶ ´´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´´¶ ´´´¶¶´´´´´´´´´¶´´´¶´´´´´´´´´´¶ **************** عزیزم روزت مبارک
مهتــــ❤ـــــاب مامان یلـــ❤ــــدا
23 مهر 92 23:46
عید را بهانه کنیم تا به همه کسانی که دوستشان داریم سلامی بکنیم ، نام شما در اندیشه و مهرتان در قلب ماست . . . عید قربان بر شما مبارک
سمانه مامان پارسا جون
28 مهر 92 13:24
میبوسمت شیرین زبون
مامان مبینا
28 مهر 92 16:38
عزیز شیرین زبونم
مامان مبینا
28 مهر 92 16:40
خصوصی داری گلم
مهتــــ❤ـــــاب مامان یلـــ❤ــــدا
12 آبان 92 20:07
باریکلا به دخمل زرنگـــــــــــــــــ و باهوش
مامان دنی جون
10 آذر 92 11:46
خاله ریزه دلمون واست تنگ شده . (موش بخوردت)
مامان مبینا
25 دی 92 23:38
تاخیرتون موجه نیستا مردم از نگرانی تو رو خدا بیا
سمانه مامان پارسا جون
27 اسفند 92 19:32
بهار هم که نباشد من به مهربانیتان از شکوفه لبریزم … عیدتان پیشاپیش مبارک عید شما هم مبارک
مامان مبینا
26 فروردین 93 15:37
سلام عزیزم خیلی دلواپس شدم،کاش یه پست میگذاشتی و بی خبر دنبال کننده های وبت و نمیگذاشتی اینطور که فهمیدم شما هم از خانواده دور هستید.فکر میکردم تهران زندگی میکنید ولی الان متوجه شدم دزفول هستید و چقدر دور از خانواده من هم الان مجبور به مهاجرت شدم به شیراز یک ماهی میشه ولی خیلی سخته خانواده ام مخصوصا مامانم خیلی دلتنگ مبینا هست و هر روز گریه میکنه کاش از تجربیاتت برام بگی دوستم
مهتاب مامان یلدا
28 فروردین 93 16:16
سلام مامانی سلام دخملی کجایین شما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خیلی وقته ازتون بیخبریم البته یه خبرایی بهم رسیده که ردمون رو زدین و پیدامون کردین یکی از آشناهامون گفت که شما رودیده و در مورد وبلاگ صحبت کردین و این وسط مارو هم پیدا کردین خوشحال میشم از نزدیک همدیگه رو ببینیم
بهار
2 اردیبهشت 93 0:31
سلام هدیه سنیا به شما دانلود تقویم سال 93 کودکانه با امکان قراردادن عکس کوچولوتون در تقویم. و تقویم کاملا سفارشی سال 93 با عکس کوچولوتون.
خاله نجمه
6 اردیبهشت 93 20:19
سلام اجی جون الان چند روز که رفتی دلم خیلی واستون تنگ شده انشاالادوباره زودی بیایید دوستون دارم مواظب خودتون باشید
مامان مبینا
31 خرداد 93 13:41
عزیزم چه شرایط سختی یعنی شما تهران هستید مادرتون مشهد و همسرتون شیراز!!! اومدی شیراز حتما بهم خبر بده همدیگرو ببیبنیم چرا شما هم مثل ما نقل مکان نمیکنید برید پیش همسرتون ؟ من دزفول هستم مامانم مشهد زندگی میکنن و همسر عزیزم کارش شیراز 20 روز کار و 10روز مرخصی . سال گذشته چند ماهی اومدیم پیشش ولی با همکارش با هم زندگی میکردیم 2 تا خانواده با هم بودیم شرایط یکم سخت بود برامون . به این خاطر دوباره برگشتیم دزفول. ما شهر کارزین بودیم.
مامان مبینا
31 خرداد 93 13:42
ببخشید دزفول...وای گیج شدم آخه یه دوست وبلاگی دیگه دارم اونها همچین شرایطی دارن اره گلم من دزفول زندگی میکنم
مامان کیمیا
8 تیر 93 11:28
عزیزم لینک شدید.