خیلی خوش گذشت
سلام هستی مامان
پنجشنبه من و تو با هم رفتیم خونه خاله شهین /دختر خاله زینب هم امده بود نگین دختر زینب جون خیلی دوست داره وقتی اروم بودی میومد پیشت ونگات میکرد چون دختر تو داریه کمتر باهات حرف میزد
راستی یادم رفت بگم خاله جون بردت حموم من که میخواستم برم کمکش نذاشت گفت برو بیرونمطمئن بودم که میتونه چون اولین بار خاله جون حمومت کرد ولی بازم نگران بودم خلاصه حموم کردی و اوردمت بیرون اون شب برعکس تا صبح بیدار بودی نزدیک صبح خوابت بردشب خوش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی