مامانی غافلگیر شد!
عروسکم دیشب بابا جون مارا برد پارک خوش گذشت هوا یکم سرد بود هر چند دیگه دیر وقت بود ولی رفتیم خونه عمه جون(عمه مامان)سر بزنیم بعد از خوردن چای و میوه یه هو عمو بلند شد رفت تو اتاق وقتی برگشت گفت محیا را بیار گوشهاشو سوراخ کنم من که حسابی جا خوردم مخالفت کردم گفتم هنوز زوده ولی...
این اتفاق ساعت یک بامداد اتفاق افتاد!
خلاصه عمه جون محکم گرفتت توی بغلش و عمو با دستگاه مخصوص گوشهات را سوراخ کرد حسابی گریه کردی ولی بعدش اروم شدی مبارک عزیزم
ادامه مطلب یادت نره
اینم عکسهای پارک که رفتیم
من میترسم بابا جون دستمو ول نکنننننننننننننننننننن!
دیدی بابا جون نزدیک بود منو بندازی!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی