یه روز خوب
سلام جون دلم عمرم و نفسم خوبی؟
دیروز احساس کردم از بازی های تکراری خسته شدی من هم بلند شدم و خمیر درست کردم و با هم خمیر بازی کردیم
این اولین تجربه ی خمیر دست گرفتنت بود اول خیلی خوشت نیومد ولی بعد که با قالب بهشون شکل میدادیم خوشت اومد و کلی بازی کردی بعد همش میگفتی اَمیر بازی کنیم
حواست نبود قالب که آرد بهش بود رو زدی به لپت
بعد مامان جون اومد و یه عروسک برات درست کرد
خیلی لذت بخشه بازی با عزیز دلت
دوستت دارممممممممم محیا جونم همه ی وجودم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی