روزهای خوب محیا و باباش
سلام گل مامان از وقتی که بابا جون امده(سرکار)همش تورو بغل میکنه باهات که حرف میزنه تو با اون زبون بچه گانه جوابش را میدی بابا مصطفی اون لحظه انقدر خوشحال میشه که میخواد تو رو بخوره محکم بغلت میکنه و میبوستت ... خلاصه گلم این روزها که بابات هست سه نفری کنار هم خیلی خوش میگذره تو این مدت خیلی بابا جون را اذیت کردیم و زحمتش دادیم ممنون عزیزم. بعضی وقتها که میگفتم تو رو ببره پیش اقا جون ومادر جون ناراحت میشد و نمیبردت میگفت دوست دارم پیش خودم باشه بابا مصطفی خیلی دوست داره میخواد ٢٤ ساعته تو رو بگیره و زمین نذاره .محیا جون دوست دارم. ...