محیامحیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

دخترم شیرین تر از عسل

پیشرفتهای دختر نازم از 3 تا 5 ماهگی

مامان فدای قد و بالات قربونت برم عزیزدلم وقتی یه کار جدید میکنی دوست دارم درسته بخورمت گل من سه ماهه که بودی دوست داشتی فقط بشینی وقتی میخوابوندمت گریه میکری حتی میتونستی چند دقیقه ای هم روی پاهات بمونی /وقتی روی بالشت به حالت سینه خیزمیذاشتمت با پاهات به زمین فشار میدادی و میرفتی جلو زندگی مامان وقتی میخواستم عوضت کنم به این و اون ور غلت میزدی و یکجا نمیموندی/به صداها درست عکس العمل نشون میدی  / موقع شیر خوردن خیلی شیطونی میکنی /دیگه الان میتونی چیزی را توی دستت نگه داری هر چیزی که بهت بدم ی راست میبری به طرف دهنت ای بلا ...  وقتی باهات حرف میزنم قشنگ گوش میدی و میخوای باهام حرف بزنی قربون اون حرف ...
26 مهر 1391

باز هم تنهایی

زندگی مامان عمرم و جون من نفسم بعد از ١٨روز که بابا مصطفی خونه کنارمون بود امروز به ناچار رفت سرکار باز  من و خانمی تنها شدیم دخترم بابا خیلی سختش بود از تو جدا بشه و یه مدتی نبینتت اخه روز به روز شیرینتر و خواستنی تر میشی وقتی بابا باهات حرف میزنه از ته دل میخندی و ذوق میکنی  عزیز مامان معلوم نیست بابا عید خونه باشه یا نه دعا کن که کارش جور بشه و بیاد اخه دلم میخواد زمان تحویل سال هر سه تامون کنارسفره هفت سین بشینیم هستی من تازگی یاد گرفتی موقع گریه کردن جیغ هم میزنی عروسکم این کار بدی سعی کن این کارو دیگه نکنی مامان فدات دوست دارم عشق من  ...
26 مهر 1391

شروع 5 ماهگی عزیزم+عکس

دختر نازم امروز چهار ماهت تمام شد و وارد پنج ماهگی شدی به این خاطر صبح با عزیز جون رفتیم مرکز بهداشت برای زدن واکسن / اول وزن / قد و دور سرت را گرفت (خیلی خوب پیش رفتی نفسم) دخترم خیلی استرس داشتم اشک توی چشام جمع شده بود (من به جای خانمی میترسیدم)واکسن را که زد توی پات ی هو گریت در امد بعد زود قطره استامینفون بهت دادم و شیر خوردی و خوابیدی منم خانم خرگوشه!!!!!! محیا و طرفداراش!!!!! بعد از اینکه خوابیدی طولی نکشید زود بیدار شدی همش گریه میکردی یک ساعت تو بغلم بودی و هی راه میبردمت بلکه اروم بشی ولی فایده نداشت کمرم بشدت درد گرفته بود اشکای منم داشت میومد  اون ل...
26 مهر 1391

لباس نو مبارک+چندتا عکس

سلام دختر نازم دیروز بابا مصطفی زحمت کشید ما را برد خرید هوا سرد بود تو پتو پیچیدمت تا نکنه سرما بخوری عزیزم برات دودست لباس خوشکل خریدم خیلی بهت میان انشاا... خرید لباس عروسیت نفس مامان باحال تراز اینا در ادامه مطلب... الو الو الو مامان پروانه سلام ...
26 مهر 1391

دلم تنگ میشه...

گل مامان دیروز اقا جون رفت مشهد این مدت که پیشمون بود خیلی خوش گذشت اصلا گذر زمان را متوجه نشدم دلم براش تنگ میشه دختر گلم خیلی سخته که مامانم کنارم نیست دعا کن واسه عید همشون بیان که دور هم باشیم    نفس مامان دیروز با کمک بابا مصطفی حمامت دادیم خانم خوبی بودی و گریه نکردی اخه عزیزم اب بازی را خیلی دوست داری       هستی من ی وقت فکر نکنی تا حالا با هم حمامت نداده بودیم نه این چندمین باره مامان را ببخش من تنبلی کردم و خاطرات اولین حمام را برات ننوشتم     دختر نازم توی این مدت این بهترین خبره که تا الان شنیدم  جیگرم زن عمو مریم بارداره و میخواد ی...
26 مهر 1391

بهتر از این نمیشه

عزیزدلم دیشب اقاجون  از مشهد رسید و امد پیشمون بعد از 5 ماه من هم بابامو دیدم خیلی خوشحال شدم جای مامان پروانه و خاله ها هم خالیه/ گلم مامان پری واست لباس و کلاه و... فرستاده/مامان پروانه ممنون دوست دارم  راستی بابا مصطفی هم امروز صبح زود رسید وقتی تو رو دید گفت ماشاالله خانمی تپل شده بغلت کرد و همش ماچت میکرد شیطون بلای مامان امروز دختر خیلی خوبی بودی به موقع خوابیدی و من فرصت کردم کارهام را انجام بدم.  جیگر مامان با وجود تو زندگی بیشتر از قبل به من لبخند میزنه ...
26 مهر 1391